سلام زمستون
امروز اولین روزه زمستون 94 !! دیشبم که شبه یلدا بود و ما خونه خواهر همسری بودیم مامانه همسری هم بود، شام فسنجون و ماهی پلو بود و انصافا خیلی خوشمزه بود، خوب بود و خوش گذشت ، و همینجوری که داشتیم هندونرو میبریدیم خیلیا از دلم گذشت و واسشون دعا کردم ، دیشب خیلی حاله خوبی داشتم چون نی نی ه پسر خالمم به دنیا اومده و با وجوده اینکه هنوز عکسش رو هم ندیدم یه حسه خوبی دارم بهش ولی بی اختیار دیشب که باهاش حرف زدم یاده بچگیامون افتادم و یاده اون زمانی افتادم که پدرش فوت شده بود همش میگفت کاش یه پسر داشته باشم که بهش قول بدم هیچوقت تنهاش نزارم آخه اون موقع فقط 12 سالش بود!! حالا تو یلدای 94 اون آرزوی کودکیش رو تو بغلش ...
نویسنده :
آنادمهری
9:51