همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

آخرین شنبه سال 96

1396/12/26 16:11
نویسنده : آنادمهری
278 بازدید
اشتراک گذاری

امروز آخرین شنبه سال 96 هستش درست ساعت 4.05 عصر و من کم کم دارم آماده میشم که وسائلم رو جمع و جور کنم و برم خونه البته قبلش میرم پیش مامان که وقت دکتر داره و زانوش اصلا اوضاع خوبی نداره  و احتمالا هم عمل لازم شه 

فردا و پس فردارو هم میایم سر کار و بعد از سه شنبه تعطیل میشیم که همون روزم ساعت 7 عصر سال تحویلِ 

پنج شنبه جشن پایان سالمون بود که به جز اوقات تلخی که اولش پیش اومد باقیش خیلی خوووووب بود.

امسال واسه ما سال تغییرات و تحولِ و امیدوارم که همش خیر و خوشی باشه توووش

عید رو تهرانیم و جایی نمیریم و احتمالا برم یکم پیش مامانم بمونم و به اوضاعش برسم که ایشالله بهتر هم شه

چهارشنبه سوری رو خونه بودیم و جایی نرفتیم آخه همسر جان مریض  بود و کلا داشت استراحت میکرد

 و البته بعد از اون عملیات رسکیوئینگ یا کریم که گند زدیم و اونجوری شد زیاد دل و دماغ نداشتیم 

ولی باز خدارو شکر خوبیم و همش من ته دلم آرزو میکنم که خدایا سال بعد بهترش رو قسمتمون کن و بهمون سلامتی و دل خوش بده لطفا

این قطعا آخرین پست من تو این سال هستش ،

و ایشالله اگه فرصتی باشه سالِ بعد برمیگردم و بازم از روزمرگی ها مینویسم و امیدوارم که همش به خیر و خوشی بگذره...

خدایا خودت پناهمون بده و نگهدارمون باش 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)