سالگرد اون عصر پاییزیِ قشنگ
دیروز یکشنبه 12 آبان بود و سالگرد آشنایی من و همسر بود و اون عصر خیلی خیلی قشنگ پاییزیمون،
شدیم 10 ساله و امروز میشه اولین روز در 11 امین سال آشناییمون با هم ...
خیلی زود گذشته و وقتی به این 10 سالی که گذشته نگاه میکنم میبینم که چقدر ما ماجرا از سر گذروندیم و چقدر اتفاقای خوب و بد واسمون افتاده!
رسماً باهم بزرگ شدیم..
چند روز نگرانی یقم رو ول نمیکرد!
یه مشکلی واسه همسر پیش اومده بود که رسماً رفته بود رو اعصابم و بالاخره که دیروز از خر شیطون اومد پایین و راضی شد رفت دکتر و دکتر هم که معاینه کرده بود گفت که چیز مهمی نیست و راهکار داده بود و بالاخره بعد از یه هفته من یه نفس راحتی کشیدم و سطح اضطرابم اومد پایین،
هفته ی گذشته روز چهارشنبه بیمه ی تکمیلیم رو انجام دادم اگرچه سیکلم از دو روز قبلترش شروع شده بود...
ایشالله که مشکلی پیش نیاد و بشه که ازش به موقع استفاده کرد..
بالاخره سیکلمم که تموم شد و امروز هم که یه لک خیلی کوچیک داشتم و ایشالله که از آخر این هفته اقدام رو به صورت خیلی جدی شروع میکنیم
ایشالله که این دفعه واسمون فقط اتفاقای خوب میفته به دلم افتاده که همین ماه اول حامله میشم و فقط و فقط از خدا میخوام که بچم سالم باشه اینبار..
خیلی سختی کشیدم این یه سال گذشترو و واقعا فک کنم مستحقِ یه زنگ تفریح خوب هستم دیگه..
با امید و انرژی رو به سوی آینده و اتفاقات خوووووش ........