همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 11 سال و 5 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

خیلی وقته که نیومدم

1394/6/31 15:21
نویسنده : آنادمهری
865 بازدید
اشتراک گذاری

فک کنم از آخرین پستم یه مدته طولانی میگذره niniweblog.comاصلا حال و حوصله درستی نداشتم و هنوزم ندارم ،

مشکلاته همیشگی و درگیریام،niniweblog.com

ولی چون امروز آخرین روزه تابستونه 94 بود گفتم بیام و یه پست بزارم که فراموش نکنم که تابستونم niniweblog.comچجوری گذشت و یه یادگاری ازش نگه دارم،niniweblog.com

وقتی به نوره کمرنگه بیرون نگا میکنم و هوای خنکه اوله صبا بهم میخوره niniweblog.comبه خودم میگم که آره راست راستی پاییز از راه رسید و همین روزاست که کوههای توچالم از سفیدی برف پر شه و پنجره شمالی خونرو که باز کنم بهم لبخند بزنن،niniweblog.com

ایشالله که پاییز و زمستونه امسال پر از خیر و برکت و اتفاقای خوب باشه،niniweblog.com

کم کم خونه تکونیه شهریورم تموم شد و خونه یه حالی عوض کرد.niniweblog.com

میتونم به جرات بگم که این تابستون بهترین اتفاق واسمون niniweblog.comپیشیه niniweblog.comخوشگلم بود که به جمعمون اضافه شد، بهم انرژی مثبت میده باهامون زندگی میکنه و واقعا شده عضوی از خانوادمون،niniweblog.com

بنده خدا بابام هروقت که زنگ میزنه حاله اونم میپرسه و پیشی خانوم niniweblog.comتقریبا تو همه جمعای مهمه ما دیگه حضور دارن،

همسری هم خوبه و سعی میکنه یه جوری از بحراناش بیرون بیاد و دسته منم بگیره و بکشه بیرون،niniweblog.com

خسته و بیحوصلم ولی دارم همه سعیم میکنم که از این بحرانم مثله قبلیا بیایم بیرون،niniweblog.com

سعی میکنم که قوی باشم ولی از نظره جسمی و روحی خیلی کم آوردم ،

ولی همش به خودم میگم که درست میشهniniweblog.com و امید داشته باش،

اعتراف میکنم که خسته هستم ولی ناامید نیستم،niniweblog.com

آخره هفتم که عیده قربانه niniweblog.comو احتمالا ما بازم مثله سالای دیگه میریم خونه بابا بزرگه همسری niniweblog.comو اونجا جمع میشیم ،

خیلی وقته که نرفتیم و برعکسه دفعاته قبل من واقعا دوست دارم بریم و حال و هوام عوض شه،niniweblog.com

مخصوصا که امسالم دختر دایی همسر جان niniweblog.comحامله است و این خودش به تنهایی واسم یه حسه نوا تو اون جمع،niniweblog.com

امشب میرم که خونرو مرتب کنم و وسایلم جمع و جور کنم و واسه فردا شب که میخوایم بریم آماده شم،niniweblog.com

تو دفترم یه سری جابجایی niniweblog.comخواهیم داشت که این خودش واسم یه فصله جدید و شاید روی خیلی از مسائل تاثیر بزاره،

هفته پیشم که جمعرو خونه دختر خاله جون مهمون بودیم و بهمون خوش گذشت و دوره همی خوبی داشتیم،niniweblog.com

امیدوارم که اونام آخره هفته بیان اگرچه با توجه به اوله مهر و بازگشایی مدارس بعید میدونم،

وووای که چقدر دلم niniweblog.comواسه مدرسه و کیف و کتاب و وسایله نو تنگ شده!

از همه دوستایی که به وبلاگم سر میزنن هم تشکر میکنم و هم عذر میخوام که یه مدته طولانی نبودم و ازشون میخوام که واسم دعا کنن،niniweblog.com

ممنونم

niniweblog.com

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

خودم
4 مهر 94 9:41
سلام آنی جونم.... خوبی عزیزم... چقد خوب کردی اومدی و از خودت خبر دادی... نگرانت بودماااا گذروندن روزهای سخت، خیلی سخته عزیزم خوبه ک ناامید نیستی.. درست میشه عزیزم... مطمئنم ک درست میشه... فقط تو خوووووب باش... مواظب خودت باش
مامان آینده
9 مهر 94 13:57
چه عجب آپ کردی خانومی
مامان آینده
12 مهر 94 10:27
ممنون مهمون وبم شدی. ان شاالله خدا خودش تمام مشکلاتو حل میکنه. گرفتاری برا همه هست مخصوصأ جوونا که همه درگیرشن. رمزمو تو خصوصیت گذاشتم.
مریم
23 مهر 94 18:15
سلام اناد مهری جون انشالا که خداوند بهترینها رو تو زندگیت برات رقم بزنه و مشکلاتتون هم حل بشه