همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

دومین شنبه سرد آذرماهی 98

1398/9/9 16:53
نویسنده : آنادمهری
281 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه ی آلوده و طوسی ...

دومین شنبه از آذرماه ...

هوا بی اندازه سرد بود امروز و صبح بخاطر یه کار اداری از دفتر تو اون آلودگی هوا رفتم وزارتخونه و وقتی اومدم بیرون یکم باد اومده بود و هوایکم بهتر شده بود ولی خیلی سرد بود..

تو مسیرم یکم تو بلوار کشاورز پیاده اومدم و ازاون باد و باز شدن موقت آسمون و کم شدن دود تو هوا لذت بردم و کلی رو برگا راه رفتم ...

همه ی مسیر پر از برگای نارنجی و زرد بود مخصوصا حوالی پارک لاله

الان چند روزی هست که یکم تو دلم دل آشوبست..

و خودم رو سپردم به دستای خداWinner و سرنوشتم که ببینم چی واسم رقم میزنه ...

سعی میکنم که مثبت فکر کنم و از روزای انتظارم لذت ببرم و به چیزای منفی فکر نکنم و به اون اتفاقات و مسیری که طی کردم اعتماد کنم 

ولی عقلم یه چیز میگه احساسم یه چیز دیگه

هفته ی شلوغی پیش روم هست چون مامانینا فردا میرن سفر و باید دو سه باری تا میان برم به خونشون سر بزنمSuperhero

ولی چاره ای نیست و امیدوارم بهشون کلی خوش بگذره و یکمم آب و هواشون عوض شه..

هفته ی بعد دیگه روزای طلاییم Fiestaشروع میشه و باید مجدد با انرژی اقدامم رو شروع کنیم Martini

ببینیم که بالاخره این ماه آخر پاییزی Reading a Bookبا تتمه های سرد و آلودش مارو واسه اول زمستون غافلگیر میکنه یا نه ..

خلاصه اینکه باید وسط همه ی این دل آشوبه ها و وسواسهایی که نمیدونم چقدرش درستن و چقدر درست نیستن پیش برم به سوی روزای آینده ..

خدایا توکل به خودت هوامون رو داشته باش

پسندها (1)

نظرات (2)

فاطمهفاطمه
9 آذر 98 18:17
وایی که چقدر حال و هواش اکلیلیه.پاییز و بارون و برگ زرد و خش خششون و سرما(البته کمی الودگی هوا) خدا بترکونه کنکورو که ما رو از این لذتا محروم می کنه.
مامان مهربون و خوش ذوق آینده نزدیک ان شاءالله خیلی زود یه فنچول ناز میاد بغلتو کلی می چلونیش.خیلی زود زود.
آنادمهری
پاسخ
مرسی عزیزم ولی تا میتونید از این روزاتون لذت ببرین چون بعدها همون روزا میشه واستون روزهای به یاد موندنی خودم به درستی اون سالی که رو که سال آخر دبیرستان بودم و واسه کنکور درس میخوندم رو یادم میاد واقعا خیلی روزای سبکی بود آدم هرچی بزرگتر میشه مشکلاتش هم باهاش بزرگ میشه 
امیدواریم که موفق باشی عزیزم 
mahsamahsa
20 آذر 98 9:36
انشالله با خبرهای خوب بیاین 🌷
آنادمهری
پاسخ
ممنونم