همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

خوش اومدی پیشی

1394/3/31 15:25
نویسنده : آنادمهری
310 بازدید
اشتراک گذاری

مدتها بود که تو فکره این بودم که یه تنوعی به زندگیمون بدم

تا اینکه دیروز یه دفعه ای یه اتقاقه جالب افتادniniweblog.com

با همسری عزیز و مهربان بیرون بودیم که یهو پام جلوی ویتیرینه یه حیوون فروشی وایستادniniweblog.com

یهو چشمم افتاد به یه بچه گربه ملوس و خوردنی که خیلی رنگ و قیافش خاص بود

یه همچین صحنه ای واسه من که عاشقه گربمم یه صحنه نفس گیر بودniniweblog.com

خلاصه رفتیم تو مغازه و من و پیشی و بغل و مهربونی همسری ووووو وخلاصه پیشی خانوووم شد مهمونه خونه ما،،niniweblog.com

تا صب بازی کرد و رو سرمون پریدniniweblog.com

امروزم که سره کارم هی قلبم تلپ تلپ میکنه که زودتر برم خونه و باهاش بازی کنم

وقتایی که نگاش میکنم با خودم میگم مگه میشه یه همچین موجود خوشگلی تو دنیا خلق شهniniweblog.com و آدم شک کنه که خدا چقد مهربووونهniniweblog.com

قربونه بزرگیه خدا برمniniweblog.com

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان ندا
27 مهر 94 17:18
سلام عزیزم خیلی خوشحال شدم وبت رو دیدم فقط من سر درنیاوردم شما الان باردارین!؟!؟! حتما به وبلاگم سر بزنید و پیام بدین و خوشحالمون کنید