سلام زمستون
امروز اولین روزه زمستون 94 !!
دیشبم که شبه یلدا بود و ما خونه خواهر همسری بودیم مامانه همسری هم بود،
شام فسنجون و ماهی پلو بود و انصافا خیلی خوشمزه بود،
خوب بود و خوش گذشت ،
و همینجوری که داشتیم هندونرو میبریدیم خیلیا از دلم گذشت و واسشون دعا کردم ،
دیشب خیلی حاله خوبی داشتم چون نی نی ه پسر خالمم به دنیا اومده و با وجوده اینکه هنوز عکسش رو هم ندیدم یه حسه خوبی دارم بهش ولی بی اختیار دیشب که باهاش حرف زدم یاده بچگیامون افتادم و یاده اون زمانی افتادم که پدرش فوت شده بود همش میگفت کاش یه پسر داشته باشم که بهش قول بدم هیچوقت تنهاش نزارم آخه اون موقع فقط 12 سالش بود!! حالا تو یلدای 94 اون آرزوی کودکیش رو تو بغلش گرفته بود و من واسش بی نهایت خوشحالم امیدوارم که آیندش روشن باشه و با اومدنش کانونه خونوادشون از اینی که هست هم بهتر شه!!
امیدوارم خدا به همه کمک کنه که تا ساله دیگه این موقع خیلی از آرزوها برآورده شه و مشکلات حل شه شاید اینجوری آدما با هم مهربون تر باشن و دنیا جایه بهتری بشه،
از امروز دقیقا 89 روز بیشتر تا عید نمونده ، میدونم که خیلی خیلی هم زود میگذره،
همسره مهربونم بخاطره همه چی ازت بی نهایت ممنونم امیدوارم که همشه سایت بالا سر من و خونه زندگیت باشه،
این برام بزرگترین آرزویه یلداست،